رفتار و فعل هركدام از ائمه معصومین علیهمالسلام در هر یک از شئون حیات ایشان در این دنیا، از فعل دیگر معصومین گسسته و جدا نیست، بلكه فعل هر معصومی همچون حلقههای پیوسته یک زنجیر، با افعال دیگر معصومین ارتباط دارد؛ و افعال معصومین، فعل یكدیگر را نقض نمیكند،(1) بنابراین علاوه بر اینكه همه افعال امام معصوم در همه شئون با یكدیگر هماهنگ است، افعال هر یک از معصومین نیز با افعال امام معصوم دیگر نیز هماهنگ و پیوسته است. فعل امیرالمؤمنین علیهالسلام ادامه فعل رسول اكرم صلیاللهعلیهوآله است و رسالت ایشان با حلقههای افعال سایر اهلبیت علیهمالسلام صورت گرفته است. از همین رو است كه شما میتوانید كلام امام هادی علیهالسلام را قرینه كلام امیرالمؤمنین علیهالسلام قرار دهید و چنین هماهنگیای را در كلام غیر معصوم نمیتوان پیدا كرد. اكنون با داشتن چنین توجهاتی كه لازمه تفقه در فعل معصومین است، میتوان هجرت امام رضا علیهالسلام از مدینه به مرو را تا حدّ توان تحلیل كرد.
شرایط سیاسی ائمه پیش از امام رضا علیهالسلام
پس از رحلت نبی اكرم صلیاللهعلیهوآله، امیرالمؤمنین علیهالسلام با اتخاد تدابیر بلندی كه در شأن معصومیت و ولایت امام است، به جنگ با «نكث» و «قسط» و «مرق» رفتند و چشم فتنه را كور كردند. لذا سرحلقه بصیرت حاصل از رویاروییهای امیرالمؤمنین با ناكثین و قاسطین و مارقین، ارزشمندترین و غنیترین سرمایه شیعه در طول تاریخ بوده است. حضرت وقتی آماده شهادت شدند، مأموریت خودشان را در کور کردن چشم «ظلماتٌ بعضُها فوقَ بعضٍ» كه همان ظلمات حاصل از آن حوادث است، تمام كرده بودند. شاهد این مطلب، بخشی از زیارت غدیریه است كه میخوانیم: «زمانی كه دیدى پیمانشكنان و ستمكاران و بیرونرفتگان از دین را كشتی و رسول خدا كه درود خدا بر او و خاندانش باد وعدهاش را به تو راست گفته بود، تو هم به عهدش وفا كردى».(2) اگرچه جمعیت جامعه شیعیان در زمان ولایت امام رضا علیهالسلام از كثرت قابل توجهی برخوردار شده بودند، اما در دنیای اسلام متفرق بودند و مركزیت خاصی نداشتند. در چنین شرایطی امام رضا علیهالسلام به مرو هجرت فرمودند و تدابیری اندیشیدند كه مأمون مجبور شد به بغداد كوچ كند.
پس از امام علی علیهالسلام، امام حسن مجتبی و امام حسین علیهالسلام با تدابیری كه اتخاذ كردند، دشمن را به جایی رساندند كه در برابر نشر و پخش معارف اهلبیت علیهمالسلام سد ایجاد كند و مانع از گسترده شدن دامنه مخاطبان علوم اهلبیت عترت و طهارت شود. این مطلب خیلی عجیبی است، زیرا عموم مسلمانها بر سر این مسأله اتفاقنظر دارند كه علم نبیّ اكرم صلیاللهعلیهوآله در میان خاندان ایشان است و عموم مسلمانان، مرجعیت علمی اهل بیت را به رسمیت میشناسند. حال در جامعه اسلامی چه اتفاقی افتاده است كه ابوهریرهها، مرجع روایت حدیث از نبی خاتم میشوند، اما از سیدالشهداء علیهالسلام در جامعترین كتاب فقهی و روایی شیعه، بیشتر از سه حدیث نقل نمیشود؟! این مسأله حكایت از آن دارد كه مردم در این دوره، حتی مسائل فقهی خود را هم از ائمه معصومین علیهمالسلام نمیپرسیدند.
بنابراین با ریختهشدن خون سیدالشهداء علیهالسلام موجبات نابودی دستگاه شیطان و منزویگشتن شیاطین انس و جنّ فراهم شد و رجعتی به سمت شیعه پدید آمد و بستری فراهم گردید تا امام باقر و امام صادق علیهمالسلام انقلاب عظیمی را در حوزه اندیشه جهان اسلام راه بیندازند و زمینه تأسیس جغرافیای جدیدی را برای شیعه فراهم آورند؛ اما آنچه خون سیدالشهداء را به انقلاب علمی امام باقر و امام صادق علیهمالسلام پیوند داد، تصرفات عظیمی بود كه امام سجاد علیهالسلام با «احیای توحید و معنویت» از یکسو و «احیای توجه به اهل بیت علیهمالسلام از طریق توجه به عاشورا» از سوی دیگر، قیام اباعبدالله علیهالسلام را به بار نشاندند و حقیقت رسالت نبیّ اكرم صلیاللهعلیهوآله را دیگربار احیا نمودند.
خلاصهكردن طریق مبارزه امام سجاد علیهالسلام به دعا، در شأن تحلیل فعل معصوم و توصیف مقامات امام نیست. صحیفه سجادیه تجلّی احیای توحید در جامعه زمان امام سجاد علیهالسلام است و نه ابزار مبارزه آن حضرت؛ فعل اصلی ایشان در ایام امامت و احیای دیگرباره معنویت حقیقی فراموششدهای است كه در خلأ این معنویت، مرجعیت اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام به فراموشی سپرده شده و فرزند رسول خدا در این فراموشی به مسلخ رفته بود.
بازگشت به خانه اهل بیت علیهمالسلام
در پی بازگشت مردم به خانه اهل بیت علیهمالسلام كه نتیجه تلاشهای امام سجاد علیه السلام بود، امام باقر و امام صادق علیه السلام جایگاه مرجعیت علمی امام معصوم را نیز در جامعه اسلامی احیا نمودند. یكی از تغییرات جدّی كه در عصر امام رضا علیهالسلام واقع شد، این بود كه گفتوگو در باب ولایت ائمه معصومین علیهمالسلام بهطور جدی در جامعه رواج یافت و تقیه در موضوع ولایت برداشته شد. از همین رو است كه اكثر معارف سنگین حول مقامات ائمه از دوره ایشان و پس از آن آشكار شد.
فرقه سازی، ایجاد بدعت، راهاندازی نهضت ترجمه و پدیدآوران جریانهای انحرافی، همه و همه، كارهای مدیریتشده و توأم با یک برنامهریزی بود كه دستگاه نفاق، با دوراندیشی و نگاه تاریخی، آن را راه انداخته بود تا اسلام و معنویت حاصل از آن را سرنگون كند. در چنین شرایطی، امام باقر و امام صادق علیه السلام با ایجاد پایگاه مرجعیت علمی در جهان اسلام، نهتنها شیعیان، كه حتی اهلسنت را از افتادن در ورطه انحطاط فكری نجات دادند و چهارچوبهای مقنّنی را در معارف اسلامی بنا نهادند. در این دوره با احیای مرجعیت علمی امام معصوم، كار بهجایی رسید كه بزرگان هر چهار مذهب اهل سنت، در مكتب امام صادق علیهالسلام حضور مییافتند و از شاگردان آن حضرت به شمار میآمدند. اگر امروزه عموم مسلمانان بهجای داشتن معنویت مبهم، وارث معارف متقن و مستدلی هستند، همهاش مدیون تدابیر این دو امام بزرگوار و عظیمالشأن است.
دوره حضرت موسیبنجعفر علیهالسلام نیز دوره فوقالعادهای است كه در آن پایههای توسعه جغرافیایی شیعه با تدابیر ایشان اتفاق میافتد. ایشان با اینكه جمعیت فراوان، اما متفرق شیعیان در اطراف دنیای اسلام بودند، كاری كردند كه بنیالعباس مجبور شدند مسیر خودشان را تغییر دهند و برای مهار شیعه، سیاست دیگری را اتخاذ كنند. این تغییر، بهویژه، در دوران حاكمیت مأمون كاملاً هویداست.
ویژگیهای دوران امامت حضرت علیبنموسیالرضا علیه السلام
مأمون كه یكی از باهوشترین خلفای بنیعباس بود، بر آن شد تا با شریک کردن امام رضا علیهالسلام در امر حكومت، این چرخش سیاسی را به شیعیان آن حضرت نشان دهد. وی با شریک کردن امام رضا علیهالسلام در حكومت خود، این هدف را دنبال میكرد كه به همه نشان دهد مسأله حكومت، قدسی و زمینی و آسمانی ندارد و حتی اگر امام شیعه نیز در این مسند بنشیند و دست او به حكومت باز شود، همان كاری را انجام میدهد و سیاستی را در پیش میگیرد كه ما انجام میدهیم؛ اما برعكس؛ امام رضا علیهالسلام نیز بر آن بودند تا با پذیرفتن ولایتعهدی، این مسأله را نشان دهند كه خلافت الهی، امر دیگری است و اگر امام بر مسند حكومت بنشیند، به گونه دیگری رفتار خواهد كرد.
رواج گفتمان ولایت و امامت
یكی از تغییرات جدّی كه در عصر امام رضا علیهالسلام واقع شد، این بود كه گفتمان امامت و گفتوگو در باب ولایت ائمه معصومین بهطور جدی در جامعه رواج یافت و تقیه در موضوع ولایت نسبت به زمانهای قبل برداشته شد؛ این موضوع را میتوان در احتجاجات آن حضرت مشاهده كرد و از همین رو است كه اكثر معارف سنگین حول مقامات ائمه در دوره ایشان آشكار شد و زمینهای پدید آمد تا معارف بیشتری در این حوزه، همچون زیارت جامعه كبیره و زیارت ائمهالمومنین، در زمان امام هادی علیهالسلام بیان شود و بستر معرفی امام و امامت از نو احیا گردد.
بلوغ جامعه شیعه برای امتحانهای پیچیدهتر
در پی نشر و احیای چنین معارف نابی بود كه جامعه شیعه این قابلیت را پیدا كرد تا برای اولینبار به امام خردسال امتحان شود و از این آزمایش سخت، سربلند بیرون آید. در نقل آمده است: «روزی جناب علیبنجعفر علیهالرحمه عموی ثامنالأئمه در میان شاگردان خود در مسجد نبوی نشسته و مشغول تدریس بود. در همین حال، امام جواد علیهالسلام كه بهحسب ظاهر خردسال بودند، وارد شدند. جناب علیبنجعفر به احترام ایشان، تمامقد بلند شد و به استقبال حضرت رفت و با تحتالهنک خود، غبار كفش حضرت را پاک كرد و دست حضرت را بوسید. شاگردان كه از این كار ایشان تعجب كرده بودند، گفتند: این كار شایسته شما نیست! سن و سالی از شما گذشته و عالم بزرگی هستید و چند تن از امامان را درک كردهاید! علیبنجعفر در پاسخ به آنها گفت: اینگونه نیست؛ خدای متعال محاسن سفید من را لایق امامت ندانستهاند و در عوض این آقازاده را لایق چنین مقامی دیدهاند».
چنین فهمی تصادفی نیست، بلكه از رشد جامعه شیعه در درک عمیقتری از معنی امامت و ظرفیت بالاتری از تحمل ولایت حكایت دارد. این بلوغ محصول تصرفات و معارفی است كه امام رضا علیهالسلام ضمن هجرت از مدینه به مرو در اختیار جامعه شیعه قرار دادند و ظرفیت شیعیان را تا حد اطاعت از امام خردسال ارتقا بخشیدند.
شكلگیری مركزیت در جهان شیعه
اگرچه جمعیت جامعه شیعیان در زمان ولایت امام رضا علیهالسلام از كثرت قابل توجهی برخوردار شده بودند، اما در دنیای اسلام متفرق بودند و مركزیت خاصی نداشتند. در چنین شرایطی امام رضا علیهالسلام به مرو هجرت فرمودند و تدابیری اندیشیدند كه مأمون مجبور شد به بغداد كوچ كند. بخش دیگری از تدابیر تاریخی ثامنالحجج علیهالسلام فراخواندن امامزادهها به سمت خراسان بود. هجرت این بزرگواران موجب شد تا مدنیّت شیعه در ایران، حول امامزادهها شكل بگیرد. شهرسازی در ایران، حول بیوت نور ائمه اطهار توسعه یافت و مردم حول نسل نورانی نبیّ اكرم صلیاللهعلیهوآله گرد آمدهاند.
1 . در تأیید این مطلب، در زیارت غدیریه میخوانیم: «كردارهايت ضد و نقيض نشد، گفتارهايت اختلاف نيافت، حالاتت زير و رو نگشت. المزار الكبير (لإبن المشهدی)، ص 268.
2 . المزار الكبير (لابن المشهدی)، ص 281.
حجتالاسلام والمسلمین سید محمدمهدی میرباقری ـ نشریه امان شماره 49