با این نوع نگاهی که فرماندهان جنگ داشتند، پاکترین دوستیها و رفاقتها در خاطرات انان منعکس شده است که در اینجا به گوشههایی از این رابطه زیبا اشاره می شود:
ـ اطاعت از فرمانده، اطاعت از امام زمان
سردار علیجان میرشکار دربارۀ فرماندۀ شجاع جبههها «حاجحسین بصیر» و اعتقادش به پیروی از فرماندهان میگوید: «وقتی فرماندهان بالادست خود را میدید، علیرغم سنّ بالا، تواناییهای فراوان و فرماندهی لایق بودن، مثل یک رزمندۀ ساده، آماده میایستاد و اعتقاد داشت اطاعت از فرماندهان، اطاعت از امام خمینی و اطاعت از امام خمینی اطاعت از امام زمان است. میگفت: «باید از فرماندهان خود اطاعت کنیم، چراکه در رأس این سلسلهمراتب فرماندهی، فرماندهی امام زمان است» .[2]
«صل علی محمد، سرباز مهدی آمد»
در خاطرات فرمانده دلاور لشکر41 ثارالله «حاجقاسم میرحسینی» این چنین نقل شده است که به بسیجیها عشق میورزید، همانند آنان لباس میپوشید، با آنها سرِ یک سفره مینشست و کنار آنها میجنگید. یکی از همرزمانش نقل می کند که « تازه به جبهه آمده بودیم که گفتند: حاجقاسم میرحسینی میخواهد برای رزمندگان صحبت کند. با شنیدن این مژده، همه در میدانگاه مقر، جمع شدیم. دقایقی بعد حاجقاسم به جمع ما پیوست. بچهها با دیدن ایشان با شعار: «صل علی محمد، سرباز مهدی آمد» از او استقبال کردند. ایشان با چهرهای برافروخته اما مهربان و عاشق گفت: «سرباز مهدی عجاللهتعالیفرجهالشریف شما بسیجیان هستید که همۀ جوانی و جان خود را وقف رضایت امام زمان کردهاید. من لیاقت این شعار مقدس را ندارم» . [3]
نگویید فرمانده نداریم
فرماندهان جنگ، همواره این نکته را به نیروهایشان گوشزد میکردند که فرماندهی جنگ بر عهدۀ آنها نیست، بلکه فرماندۀ اصلی در میدانهای نبرد، خود امام زمان است. بیان این موضوع، آن هم از زبان فرماندهان جنگ، نگاه رزمندهها را به سمت و سویی دیگر سوق میداد و دوستداران امام زمان با عشق و علاقۀ خاصی، وظایف خود را انجام میدادند. به عنوان نمونه«شهید باکری» پیش از عملیات بدر، خطاب به نیروهایش میگوید: اگر فرماندۀ شما شهید شد، نگویید فرمانده نداریم و نجنگید، که این وسوسۀ شیطان است؛ فرماندۀ اصلی ما خدا و امام زمان است. اصل، آنها هستند و ما موقت هستیم .[4]
سؤال همه یکی بود
در مورد «شهیدعبدالحسین برونسی» نقل شده است: شهیدعبدالحسین برونسی و یارانش در عملیاتی، توانسته بودند با دلاوری بالایی، تعداد زیادی از «تانکهای tـ72 » عراقی را منهدم کنند. خبر این عملیات مثل توپ در منطقه صدا کرد. خیلی زود خبرش به پشت جبهه هم رسید. همان روز، چند خبرنگار و چند فرماندۀ ردهبالا سراغ عبدالحسین آمدند توی سنگر فرماندهی گردان. سؤال همه یکی بود: «آقای برونسی! شما چطور این همه تانک و نیرو رو منهدم کردید؛ اون هم با کمترین تلفات؟» خونسرد و راحت پاسخ داد: برید از بسیجیها و فرماندۀ اصلی آنها، امام زمان سؤال کنید».[5]
1.کارشناس ارشد مهدویت
2. عیسی جمالی، سردار خوبان، ص140.
3.عباس باقری، از هیرمند تا اروند، ص141.
4.سیدحسن منتظرین، هنر اهلبیت، ص401.
5.سعید عاکف، خاکهای نرم کوشک، ص123.
امید درویشی[1]، امان 52 و 53